ارکسترهای دولتی ماههاست که فعالیتِ چندانی ندارند دورانِ عسرت
از آن روزی که قرار بود مجید انتظامی همراه با ارکستر ملی روی صحنه برود و مجموعهای از آثارش را به عنوانِ «همراه خاطرهها» اجرا کند، ۶ ماه میگذرد. در این ماهها، ارکسترهای دولتی ایران (سمفونیک و ملی) در عسرتِ کامل بودند؛ عسرتی که پیش از آن با تغییر مدیریتِ بنیاد رودکی و همچنین شورای هنری ارکسترها چندان دور از ذهن نمینمود؛ اما با نگاهی به فعالیتهای اندکِ ارکسترها در ماههای اخیر به نظر میرسد بار دیگر زنگِ خطر تعطیلی تنها ارکسترهای دولتی کشور به صدا درآمده است.
«نصیر حیدریان» از ارکستر سمفونیک رفته، بسیاری از نوازندگانِ با سابقه از هر دو ارکستر استعفا دادهاند و اگرچه حضور «منوچهر صهبایی» و «همایون رحیمیان» به عنوان رهبر در این ارکسترها مایهی امیدواری است؛ اما این نکته که تنها ارکسترهای دولتی طی ماههای اخیر به تعداد انگشتانِ یک دست هم اجرا نداشتهاند؛ مسئلهای نیست که بتوان از آن چشمپوشی کرد. به خصوص آنکه نوازندگانِ ارکستر در این روزها نیز تمرینی ندارند و در حالی که اوجِ کنسرتهای پاپ بعد از مدتها سکوت است؛ ارکسترها همچنان تا پایان سال خاموش هستند.
علاوه بر آن رهبران جدید ارکسترها هیچگاه فرصت آن را نیافتهاند تا دربارهی برنامههای خود صحبت کنند. فقدان این مسئله زمانی بیشتر دیده میشود که به این نکته توجه کنیم برنامهریزی برای کنسرتهای منظم سالانه و ارایه برنامه مشخص با جزییات، حداقل از شش ماه قبل از فصل جدید، ارایه و اجرای برنامه بلندمدت جهت ارتقای سطح موسیقایی و تکنیکی در زمینه همنوازی، قابلیت تشخیص مشکلات تکنیکی و توانایی در رفع این نواقص در طول دوره مدیریت، ارتباط و دعوت از هنرمندان میهمان به عنوان مثال خوانندگان، تکنوازان و رهبران میهمان. ارتباط با آهنگسازان و تنظیمکنندگان برای تولید کارهای تازه که این مورد در ارکستر موسیقی ملی موضوع حیاتی محسوب میشود، چراکه برای این نوع فعالیت رپرتوار کافی در دسترس نیست.
هراس از تکرارِ یک اتفاق
شاید این هراس از این روست که ارکسترها در سالهای اخیر بارها به خاطر مسائل مالی و مدیریتی تعطیل شدهاند. به قولِ «سجاد پورقناد» ارکستر سازهای ملی بعد از انقلاب در سالهای پایانی فعالیتش با بحرانهای مختلف مالی و اداری درگیر بود و خاطره تلخ سکته قلبی و درگذشت منصور سینکی بعد از درگیری با بخش مالی ارکستر، مربوط به این سالها است. از سوی دیگر در پی رویدادها و اتفاقات سال هشتاد و هشت، دو ارکستر ملی و سمفونیک تهران دچار بحران مدیریتی و مالی شد و به تعطیلی کشیده شد. در این فاصله پیشنهادهایی برای تاسیس سازمان ارکسترها داده شد که در این برنامه قرار بود ارکستر سازهای ملی نیز دوباره راه اندازی شود ولی این طرح به صورتی که مطرح شده بود اجرایی نشد و ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی در کنسرتهایی پراکنده روی صحنه رفتند، هرچند ارکستر ملی با سازمانی جدیدی وابسته به بخش خصوصی مدتی فعالیت کرد و دوباره تعطیل شد؛ به خصوص اینکه در ماههای اخیر گروه کُر ارکستر سمفونیک تهران با نیم قرن سابقه تعطیل شد.
کمبودهایی که هیچگاه جبران نشد
در دهههای گذشته، ارکسترهای دولتی در ایران فراز و فرودهای بسیار داشتهاند؛ گاه دورانِ اوج را از سر گذرانده و گاه کیفیتِ اجراها چندان مقبول نبوده است؛ اما نکتهای که نمیتوان آن را نادیده گرفت اینکه ارکسترهای دولتی مانند هر ارگانِ دیگر، علاوه بر مولفههای مرتبط با کیفیت، نیازمند مولفههای اقتصادی نیز هستند. موضوعی که کمبود آن به شدت دیده میشود و به همین دلیل مانعی برای شکلگیری برنامهریزی منسجم، ایجاد بخش بازرگانی، تبلیغات، روابط عمومی، ایجاد سیستمهای آبونمان، آموزش هنرمندان ارکستر در سطوح مختلف و بسیاری مسایل دیگر است. ارکسترهای دولتی با سالها فعالیت هنوز یک آرشیو دیجیتالی منظم و سایت ندارند که سابقهی این ارکستر به صورتِ دقیق در آن بیان شده باشد.
همیشه پای بودجه در میان است
«به اعتقاد من اولین نیاز مهم یک ارکستر مخصوصا در شکل ثابت و دولتی آن برخوردار بودن از یک حمایت مالی با ضمانت اجرایی صددرصد است. در همه جای دنیا ارکسترهای مهم و در نگاه خاص تر ارکستر سمفونیک یک کشور آبرو و حیثیت فرهنگی هر ملتی است و این نگاه امروزه به صورت یک معیار فرهنگی تعریف شده است.»
اینها را «ابراهیم لطفی» که نوازنده و رهبر ارکستر است میگوید و شاید مهمترین دکترینی باشد که میتوان برای ارکسترها ارائه کرد. مسائل اقتصادی قطعاً یکی از مهمترین اولویتهای یک ارکستر محسوب میشود. شاید به همین خاطر است که بسیاری از ازکسترهای مهم دنیا فضای کارِ خود را به سمتی بردند که با در نظر گرفتن مولفهها و استانداردهای موسیقی به یک بنگاه اقتصادی تبدیل شوند؛ این رویکرد در ارکسترهای دولتی ما دیده نمیشود و مدیران تنها به همان بودجهی محدودی که به ارکسترها میدهند؛ بسنده کردهاند.
نبود دستمزد کافی برای نوازندهها و رهبران و عدم امکان دعوت از رهبران و نوازندگان برجسته از جمله مشکلاتِ دائمی ارکسترهاست که همواره مسایل زیادی را به وجود آورده هاست. همین اتفاقات سبب شده تا ارکسترها نتوانند در دورههایی اجراهای منظم داشته باشند و این توقفها خواهناخواه تاثیر خود را در رپرتوار نیز میگذارند. رپرتوار دربرگیرنده مولفهها و برنامهریزیهایی است که به شدت دارای اهمیت است. اینکه از ابتدای فصل هنری تا انتهای آن مخاطب موسیقی را از چه مبدأیی به چه مقصدی خواهیم و اینکه یک رهبر بداند در طول یک فصلِ هنری، چند اجرا در پیش دارد و بر اساس آن رپرتوار خود را مشخص کند، تنها در موارد معدودی اتفاق میافتد.
اینها همان دلایلی است که ارکسترها بسیاری از چهرههای شاخص خود را از دست دادهاند؛ به دلایل «علی جعفریپویان» به قطع همکاری با ارکسترها توجه کنید: «از مقطعی به بعد، به دلیل وجود زیرساختهای ضعیفی که از لحاظ امکانات و نوع نگاه (از منظر حرفهای) در ارکسترهای دولتی وجود دارد، تصمیم گرفتم با آنها قطع همکاری کنم. روحم آزار دیده بود و کشش آن را نداشتم که با وجود کاستیها به همکاریام ادامه دهم، به همین دلیل خیلی بیشتر از قبل به فعالیتهای استودیویی گرایش پیدا کردم و در این فضا ماندم. ترجیح دادم در پروژههای موقتی حضور یابم و با ارکسترهای خصوصی همکاری کنم که البته این بخش نیز ماجراها و مشکلات خودش را دارد. اصولا نوازندگی به لحاظ تداوم حرفهای فعالیت، کاری بسیار سخت است و مراقبت بسیار میخواهد؛ زیرا نوازندگان خیلی زود فراموش میشوند. بیشک هیچگاه نمیتوانیم منکر حضور افراد با ارزشی چون منوچهر انصاری و خاچیک باباییان شویم. واقعا چرا هیچ اسمی از این بزرگان نیست»
رهبرانی که میآیند و میروند
در این سالها ارکسترهای دولتی رهبران متفاوتی را به خود دیدهاند و از آنجا که فاقد اساسنامهای مدون و منسجم هستند؛ حضور هر رهبر میتواند سیاستهای جدیدی را به وجود آورد؛ در صورتیکه اگر ارکستر اساسنامه داشته باشد، اصولاً با آمد و رفت مدیران تغییری در عملکرد ارکستر ایجاد نشده و ارکستر در مسیر معین خود طی طریق کرده و قربانی ابتکارات و تصمیمات مدیران نمیشود. شاید به همین خاطر است که «بهزاد عبدی» میگوید: «در تمامی ارکسترهای دنیا، یک مدیر هنری و یک رهبر اصلی وجود دارد که این دو با مشورت با اعضای فنی ارکستر، برنامه یا رپرتوار آینده ارکستر را تنظیم میکنند. در این راستا ممکن است رهبران یا سولیستهایی را برای اجراهای این رپرتوار دعوت کنند. رهبر دایم، ارکستر را بیشتر و بهتر خواهد شناخت و با این شناخت از تواناییهای ارکستر قطعات مناسب را برای اجرا انتخاب خواهد کرد و این خود دلیلی است که ارکستر روند رو به رشد پیدا کند. داشتن یک رهبر دایمی از ضروریات یک ارکستر است.»