گفتگو با رهبری که برای اولین باربا ارکستر موسیقی ملی همکاری می کند
«نصیر حیدریان» یکی از مهمترین چهرههای موسیقی کلاسیک در ایران است که سالهاست در ارکسترهای بزرگ دنیا رهبری میکند. او در جدیدترین کنسرتِ ارکستر ملی به عنوانِ رهبر قرار است ایفای نقش کند. او البته در هنرستان موسیقی خود تار آموخته است؛ اما از همان زمان که دیپلم خود را در رشتهی ساز ترومبون گرفت، به نوازنده در ارکستر سمفونیک تهران فعالیت خود را آغاز کرد و از همان زمان به عنوان رهبر و سرپرست گروه کر ارکستر سمفونیک تهران نیز فعالیت داشت.نصیر حیدریان سالها بعد جهت ادامه تحصیل راهی کشور اتریش شد و از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۳ در اپرای شهر گراتز به عنوان رهبر ارکستر مهمان قطعات اپرایی مختلفی را رهبری کرد. اجرای ارکسترهای دیگر از سراسر دنیا نیز از دیگر فعالیتهای این رهبر ارکستر است.
آقای حیدریان، شما از دههی نود میلادی ارکسترهای کلاسیک را رهبری میکنید، حالا بعد از چند دهه قرار است برای اولین بار ارکستر موسیقی ملی را رهبری کنید. دربارهی انگیزهی خود در این زمینه میگویید؟
بیش از هر چیز این ماجرا برای خود من به عنوانِ یک چالشِ جذاب مطرح بود و بعد از آنکه سالها ارکسترهای کلاسیک را رهبری کردم، برایم مهم بود تا آثاری از آهنگسازانِ ایرانی را رهبری کنم. به هر حال من خودم در زمانِ هنرستان یک سازِ ایرانی (تار) مینواختم و تا حدی با این نوع موسیقی آشنایی دارم. البته میگویم آشنایی و نه آگاهی. چون تحصیلاتِ آکادمیک من هیچزمانی در زمینهی موسیقی ایرانی نبوده است؛ اما این موسیقی خواهناخواه بخشی از فرهنگِ ماست و گوشهای ما به آن آشناست؛ هرچند که موسیقی ایرانی خود به تخصصِ بسیار زیادی نیاز دارد و باید برای آن اهمیتِ بسیار زیادی قایل شد؛ البته باید این توضیح را نیز بدهم که به هر حال آنچه هماکنون توسط ارکستر ملی اجرا میشود، طبیعتا قطعهای ارکسترال است و با موسیقی ردیف- دستگاهی تفاوتهایی دارد؛ هرچند که سازهای ایرانی نیز در آن نقش دارند و روحِ موجود در قطعه، روحی ایرانی است.
در این سالها بسیاری از آهنگسازان ایرانی قطعاتِ بسیاری در زمینهی موسیقی ملی ساختهاند؛ شما چقدر با این آهنگسازان و قطعاتشان آشنایی دارید؟
هیچ علاقهمند و فعالِ موسیقیای نیست که آثار استاد دهلوی، فخرالدینی یا جوانترهایی مثلِ علیاکبر قربانی را پیگیری نکرده باشد و کسی که به عنوان رهبر فعالیت میکند، اگرچه بهتر است که به صورتِ تخصصی در زمینهی ارکستر ملی یا ارکستر سمفونیک فعالیت داشته باشد؛ اما یک رهبری که فعالیتش در زمینهی ارکسترهای کلاسیک غربی است، میتواند این ارکستر را نیز رهبری کند؛ کمااینکه هماکنون آقای «سهراب کاشف» هم چند بار با این ارکستر روی صحنه رفتهاند.
شما به این نکته اشاره کردید که تار مینواختید. توضیح میدهید که در چه زمانی و با چه استادی این ساز را فراگرفتید؟
زمانی که آقای دهلوی، مدیر هنرستان موسیقی بودند، من در آنجا تحصیل میکردم و این ساز را پیشِ آقای صالحی فراگرفتم و به همین خاطر این قطعات که هماکنون ارکستر مشغولِ تمرین است، برای من غریب نیستند.
پس این امکان وجود دارد که بارِ دیگر شما را بار دیگر در قامتِ رهبر ارکستر ببینیم؟
اگر من را دعوت کنند، چرا که نه؟ به شرطِ آنکه قطعات از کیفیت بالایی برخوردار باشند و ارکستر نیز این توانایی را داشته باشد که آن قطعات را به بهترین شکل بنوازد. یک مسالهای که در این میان باید به آن توجه داشت، این است که یک قطعهی ایرانی که برای اولین بار قرار است توسط ارکستر نواخته شود، باید از کیفیتِ اجرایی بالایی برخوردار شود؛ شما اگر قطعهای از باخ یا بتهوون را با کیفیت ننوازید، شنوندگان حرفهای که قطعا پیش از آن، بارها آن اجرا را توسط ارکسترهای مختلف و بزرگِ دنیا شنیدهاند، به این مساله واقف خواهند شد که ضعف از گروهِ نوازندگان و رهبر است؛ اما زمانی که شما قطعهی یک آهنگسازِ ایرانی را برای اولین بار اجرا میکنید، نخستین تجربهی یک شنونده را با آن اثر شکل میدهید و بنابراین اگر ارکستر کار خود را به درستی انجام ندهد، به ضررِ آهنگساز منجر خواهد شد. یعنی گاهی اجرا نکردنِ یک قطعه از اجرای بدِ آن بهتر است.
قوتِ خود قطعه در این میان چه نقشی دارد؟
ما در رهبری ارکستر یک فلسفهای داریم و میگوییم هیچ قطعهای بد نیست، مگر اینکه کسی که آن را اجرا میکند، بد باشد.
و چگونه این اتفاق میتواند رخ ندهد؟ ما بارها دیدهایم که ارکسترهای ما (دولتی یا خصوصی) نتوانستهاند روحِ یک قطعه را بیان کنند؟
در این راه هیچ دشواریای وجود ندارد، مگر اینکه شما تمرین داشته باشید. این مساله بهخصوص در ارکسترهای دولتی از اهمیت بیشتری برخوردار است. شما نمیتوانید برای همیشه به یک ارکستر خصوصی که نوازندگانِ آن حقوق ثابت نمیگیرند و برنامهی مشخصی ندارند، بگویید که باید روزی چند ساعت تمرین کنید؛ اما این اتفاق حتما باید در ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک تهران رخ دهد. اگرچه من با ارکستر رتوریک که اجرایی داشتم، روزی چندین ساعت با هم تمرین میکردیم. شما بزرگترین ارکسترهای دنیا را هم که میبینید، حتی ارکسترهای مثلِ فیلارمونیک برلین یا ارکسترهای سمفونیکِ دنیا، نوازندگان ساعتها به تمرین میپردازند و این در حالی است که موسیقی کلاسیک، جزو فرهنگِ آنان است و نوازندگانش سالهای بسیار در این زمینه فعالیت دارند و این موسیقی برای خودشان است. ما هم میتوانیم به آن سطح برسیم به شرطِ آنکه تمرین کنیم. من فکر میکنم من خیلی اوقات خودمان هم انگیزهی کافی برای پیشرفت نداریم؛ با همهی اینها من معتقدم نوازندههای ایرانی به لحاظ کیفی قطعا جزو بهترینها هستند. آنها در این سالها، تجربیات مختلف مدیریتی را از سرگذراندهاند و فراز و نشیبهای مختلفی را تجربه کردهاند؛ اما تا اکسترهای ایرانی بودجه سالانه و مشخصی نداشته باشند نباید انتظار زیادی از آنها داشت. تنها راه نجات ارکسترهای ایرانی تخصیص بودجه مناسب و در خور شان است تا آنها بتوانند هویت از دست رفته خود را باز یابند.
فکر میکنید که ارکسترهای ما بودجهی لازم را در این زمینه دارند؟
متاسفانه هماکنون این امکان وجود ندارد؛ اما بدون شک این اتفاق باید رخ دهد. مهمترین سرمایهگذاری باید در بخشِ فرهنگ انجام گیرد تا بتوان نتایجِ درخشانی در تمامی زمینههای موسیقی مشاهده کرد. شما باید برای فرهنگ پول خرج کنید تا سیاست و اقتصاد و مسایل اجتماعیتان نیز با رونق مواجه شود. در تمام کشورهای پیشرفتهی دنیا این اتفاق رخ میدهد و آنان در این زمینه سرمایهگذاریهای بسیار زیادی انجام میدهند. البته پول به تنهایی کافی نیست و باید استادان خوب نیز از تمامِ دنیا آورد و از حضورشان بهرهمند شد. شما چند سال برای فرهنگ هزینه میکنید و چندین نسل از آن بهرهمند میشود. خوب است که بخش خصوصی نیز در این زمینه اقداماتی انجام دهد و فعالیتهایی کند؛ اما سرمایهگذار نباید تصمیمگیرنده باشد؛ چون ممکن است او تنها به بازگشتِ سرمایهاش فکر کند؛ بلکه باید سرمایه جذب و به شکلی که به ارتقای هنر و موسیقی بیانجامد، آن را هزینه کرد. یکی از مشکلات ما در حال حاضر این است که بخش خصوصی تمام فرهنگ را در دست گرفته است؛ دولت باید بدون دخالت فعالیت مالی گستردهتری انجام دهد و من خوشحالم که این روزها ارکستر ملی و همچنین سمفونیک با پویایی بیشتری همراه است.
آیا این امیدواری وجود دارد که ارکسترهای ما به سرو سامان برسند.
بله چرا این اتفاق نباید رخ دهد؟ به شرطِ آنکه رهبر کار خود را به درستی انجام دهد. در این میان مشکلِ نوازندهها نیست، رهبر است که میتواند ارکستر را نظم دهد، نقش رهبر بهخصوص در ارکسترهای ما بیشتر است؛ به خاطر آن امکاناتی که در هنرستانها و دانشگاهها نبوده برای ارکستر سمفونیک تهران باید رهبرانی انتخاب شود که هنرجویان را خوب تربیت کنند و صدادهی، کوک و گوش نوازندهها را در مسیر درست هدایت کند.