گفتگو با آرش اوستا به بهانهی انتشار تکآهنگ «بعد وجدان» و انتشار آلبوم جدیدش آرش اوستا: عاشق موسیقی سنتی هستم
او از ۷ سالگی سهتار را از جلال ذوالفنون آموخت و از همان زمان تا آخرین لحظات عمر ذوالفنون با او همراه شد و در سالهای آخر حیات ذوالفنون این رابطهی استادی و شاگردی به همکاری رسید و با هم تور کنسرت گروه اوستا و جلال ذوالفنون را از شهرهای ایران تا قونیه، آمریکا و دیگر کشورها برگزار کردند. آرش اوستا نخستین بار در ۹ سالگی به عنوان خواننده قطعه موسیقی سنتی برنده جایزه جشنواره تولیدات صدا و سیما شد و جدیدترین جایزه را برای پژوهش در تاثیر موسیقی باستانی بر موسیقی مذهبی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرد. او خواننده و نوازنده موسیقی سنتی و آیینی است اما گاهی برای انتقال گسترده پیام به موسیقی پاپ روی میآورد. اثر جدید این هنرمند به نام «بعد وجدان» در حمایت از پزشکان از جمله فعالیتهای او در موسیقی پاپ محسوب میشود. او مدتی بعد از تحصیل موسیقی در دانشگاه هنر، سه سال طراح و دبیرعلمی جشنواره سرنای وحدت بود اما بعد از مدتی هیچ فعالیتی در زمینه مدیریت، آموزش و آواز و نوازندگی نداشت و به گفته خودش این سکوت به ممنوعالکاری ناشی از سوتفاهمها در سالهای مدیریت او مرتبط است. این هنرمند بعد از انتشار دو تکآهنگ اخیر خود در یک سال گذشته، امسال با دو آلبوم جدید بر پایه موسیقی آیینی و همکاریاش با یکی از اساتید بهنام عرصهی موسیقی قدمهای دیگری بر دنیای موسیقی ثبت میکند. حکایت سکوت و شروع دوباره را از زبان او میخوانیم.
*مدت و دلایل عدم فعالیت شما چه بود؟
من مدیر استعدادهای درخشان حوزه هنری و زمانی دبیر علمی جشنواره سرنای وحدت بودم. در دوره دبیری جشنواره سرنای وحدت برای بخش مربوط به موسیقی آیینی و فرهنگ اقوام به شهرهای مختلف ایران رفتم تا صدای کسانی که موسیقی هر اقلیم را میشناسند جمعآوری کنم. جمعآوری صدای زنانی که موسیقی محلی، مانند لالاییهای هر شهر را میخواندند همزمان با تغییر مدیر حوزه هنری شد و این مدیر نامهای به حراست نوشت و تقاضای ممنوعالکاری من را به دلیل جمعآوری آواز محلی زنان روستا و شهرهای کشور داد. این ممنوعیت از سال ۱۳۹۰ به مدت ۴ سال ادامه داشت. در حالی که من همزمان تعزیهخوانی در شهرهای مختلف را هم جمعآوری کرده بودم. پیش از این در زمانی که مدیر استعدادهای درخشان این نهاد بودم، عدهای از هنرمندان شهرهای مختلف را به تهران آوردم و با حضور اساتیدی مانند لوریس چکناواریان، کیانی و …. دورههای آموزشی رایگان برای هنرمندان بومی تشکیل دادم.
*این عدم فعالیت تا کجا ادامه داشت و چگونه رفع شد؟
این اتفاق منجر به لغو مجوز آموزشگاه «اوستا» شد. امکان انتشار آلبوم نداشتم و هیچ فعالیتی برای من مقدور نبود و این درحالیست که هدف من همچون دورههای مختلف فعالیتهای موسیقیام، انتشار فرهنگ اقوام مختلف ایرانی و یکسری از آثار مانند لالایی و یا موسیقی مربوط به محافل خانمها همچون مراسم پیش و پس از عروسی بوده که این دست آثار را فقط با صدای زنان میشنیدیم. زنانی در روستاهای ما هستند که در حین فعالیتهای مختلفی مثل قالیبافی آواز مخصوصی میخوانند. مدت این ممنوعیت چهار سال بود و بعد از این چهارسال کار را شروع کردم.
*در این مدت چه فعالیت هایی انجام دادید؟
من قطعههایی را میساختم و به هنرمندان دیگر میفروختم و خوانندگان با نامی غیرواقعی یا به نام خودشان در صداو سیما اجرا میکردند. بخشی از فعالیتم نیز نگارش مقالههای پژوهشی بود.
*در این مدت پیگیر تغییر این وضع نشدید؟
چرا پیگیر شدم و اسناد و مدارکی هم در خصوص این تصمیم اشتباه مدیر آن دوره ارائه دادم، اما تاثیری بر رفع این سوء تفاهم نداشت.
*شروع این ممنوعیت کاری همزمان با درگذشت جلال ذوالفنون بوده، حس و حال آن روزهایتان چگونه بود؟
بله استاد در اسفند ماه سال ۱۳۹۰ جاودانه شد. حس و حال به هم ریختهای داشتم زیرا علاوه بر جاودانگی استاد، خانم قمر آریان همسر استاد زرینکوب را هم از دست دادم و چندی قبل مادربزرگم نیز فوت شدند و حالا ممنوعالکاری هم با این وضعیت ناگوار همزمان شد و روزهای سختی بود. از طرفی بعضی بدون اجازه آثار استاد ذوالفنون را به صورت آلبوم منتشر کردند و مدعیان زیاد بودند و به تدریج من و آقای سهیل ذوالفنون سعی در تصحیح این فضا داشتیم اما هنوز هم بعضی در صفحات مجازی به اسم استاد فعالیتهایی می کنند.
*کنسرتهای شما با جلال ذوالفنون از چه سالی برگزار شد؟
از سال ۱۳۸۶ با استاد روی صحنه رفتم و بعدها در سالهای آخر حیاتشان تور کنسرتها را برگزار کردیم. استاد بندهنوازی کردند و برای نوازندگی در کنسرتها از گروه «اوستا» دعوت به همکاری کردند. در حال حاضر هم دو اثر مشترک با زنده یاد جلال ذوالفنون آماده انتشار دارم که به زودی و در زمان مناسب منتشرشان میکنم.
*در بعضی اجراها شما و استاد همخوانی هم کردید؟
بله. بعضی از قطعات را به خواست استاد به صورت زمزمه اجرا کردیم. کنسرتها بسیار مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.
*چطور دوباره فعالیتهایتان را شروع کردید؟
روزهای سختی بود تا سال ۱۳۹۶ که من با تک آهنگ «شب یلدا» که بر اساس موسیقیهای آیینی و مقامی کشور ساخته شده بود، موسیقی را از سر گرفتم و اخیرا تکآهنگی با نام «بعد وجدان» را با ترانهای از پدرم، محمد اوستا، برای تقدیر از پزشکان وطن منتشر کردم.
*چند تک آهنگ را پیش از دوران عدم فعالیت روانه بازار کردید؟
8 تکآهنگ که بر اشعار حافظ و مولانا کار شده و از تلفیق ساز ایرانی و ساز غربی در ساخت این آثار بهره بردم که در آن سالها در ایران چندان مرسوم نبود و این کارها نیز سالها پیش از طریق رادیو و تلویزیون به گوش مخاطبان رسیده است.
*با توجه به کارنامهی کاریتان به نظر میرسد که تعلقتان بیشتر به موسیقی سنتی است. چرا تکآهنگ اخیرتان در سبک پاپ است؟
من عاشق موسیقی سنتی هستم. وقتی کودک بودم با خواندن و نواختن قطعههای موسیقی سنتی به این راه علاقهمند شدم اما گاهی برای انتقال گسترده بعضی مفاهیم در مقاطع خاص بهتر است به شیوه پاپ عمل کنیم و از طرفی دوست داشتم این سبک را هم تجربه کنم. کارهای جدیدم قطعا با توجه به تعلق خاطرم به موسیقی سنتی تهیه خواهد شد.
*آیا تصمیم به انتشار آلبوم موسیقی دارید؟
دو آلبوم را برای انتشار در نظر دارم. یکی بر اساس موسیقیهای فولکلور کشورمان است. آلبوم دیگر نیز با همکاری با یکی از اساتید برجستهی حوزهی موسیقی تهیه میشود که درباره جزئیات اثر در زمان دیگری اطلاعرسانی خواهم کرد.
*در حوزهی کاریتان مدیریت و اجرای موسیقی را تجربه کرده اید. کدام یک را ادامه می دهید؟
من اجرای موسیقی را دوست دارم و به نظرم مدیریت اتفاق خوبی برای هنرمند نیست زیرا تنها مهری بر پیشانی من خورد و تا حدی از نیاز روحیام برای خلق اثر دور شدم.