نگاهی گذرا به زندگی «بابک بیات» آهنگ‌سازِ تاثیرگذارِ موسیقی فیلم و پاپ مَردی که شبیه هیچ‌کس نبود

«آن مرد مهربان بود. آن مرد نواهایی در سر داشت كه رهایش نمی‌كردند. آن مرد وقت كمی داشت، نه آن‌قدر كه صداهای سرش را ردیف كند یا به دستگاهی بسپارد … آن مرد گله‌های ما همه را شنید و گله‌هایش را با خود برد. بیش از هر چیز متاسف هستم به خاطر دل‌آزردگی‌هایی که موجب مرگ این هنرمند شد و متاسف هستم به دلیل این‌که هیچ‌ یک از کارهای او به صورت قابل قبولی در دسترس مردم قرار نگرفت.»
آن وقتی که «بابک بیات» به دنیای دیگر سفر کرد، «بهرام بیضایی» در رثای‌ش اینها را گفت. کارگردانِ کارکشته، در همین چند جمله تصویری عیان از آهنگ‌سازی ارایه داد که پا در هر عرصه‌‌ی موسیقی که گذاشت، موفق بود و دامنه‌ی آثار ماندگار و افتخارات‌ش بسیار.
حالا چهارده سال است که از مرگِ او می‌گذرد و هم‌چنان موسیقی‌های او علاوه بر استحکامِ موسیقایی، ارتباطِ خود را با طیفِ وسیعی از مخاطبان حفظ کرده است و ملودی‌های‌ش به لایه‌های عمیقِ احساس و عواطفِ مخاطب ایرانی چنگ می‌زند. موسیقی‌های او چنان از زمانِ خود جلوتر بوده که حالا هم‌چنان با گوش‌دادنِ آن، می‌توان تازگی‌اش را احساس کرد. در این گزارش نگاهی کوتاه به فعالیت‌های هنری او داشته‌ایم.

تولد

«علی‌حسین بیات‌زرندی‌مطلق» ۲۳ خرداد ۱۳۲۵ به دنیا آمد. او خود در گفت‌وگویی دورانِ کودکی‌اش را چنین ترسیم کرده است: «پدر من مال اطراف تهران بود و در ۱۶ سالگی آمده بود تهران. در اطراف تهران جایی که به ساوه نمی‌رسد، یک جایی است به نام «مامونیه»؛ جایی که الان فرودگاه زده‌اند نزدیک مامونیه است. تنها ده فارس آنجا بوده. اسمش هم از مام می‌آید به‌معنای مادر. ده‌های دیگری هم آن اطراف بودند که همه‌شان ترک‌زبان بودند مثل قاسم‌آباد و …. این ده که پدرم از آنجا بوده همه‌شان فارس بودند. ایرانی اصیل صحبت می‌کردند. یک اسم و فامیلی خیلی دراز داشتم «علی حسین بیات زرندی مطلق»، وقتی بزرگ‌تر شدم زرندی را برداشتم و شد بیات‌مطلق و یک اسم مستعار هم برای خودم انتخاب کردم به نام بابک. شدم بابک بیات و همه من را به این اسم می‌شناختند.»

پدرش  دوست می‌داشت که فرزندش ورزشکار شود و به مدرسه نظامی برود؛ اما او از همان نوجوانی دل به موسیقی داشت.

آغاز فعالیت‌های موسیقایی

خودش گفته است شروع آهنگسازی‌اش از همان خانه‌ چهل‌ و هشت‌ متری و محقرشان در همان محله‌ها شروع شد. او در سال ۱۳۴۴ (زمانی که ۱۹ ساله بود) در اپرای تهران و زیر نظر اساتیدی چون اِولین باغچه‌بان، ثمین باغچه‌بان و نصرت الله زابلی به مدت پنج سال با موسیقی کلاسیک و جهانی آشنا شد، سپس با محمد اوشال آهنگساز و رهبر ارکستر جاز آشنا شد و هارمونی و آکومپانی موسیقی را از وی یاد گرفت.همچنین دوره سازشناسی را نیز در خارج از کشور گذراند.

موسیقی پاپ

«بابک بیات» را می‌توان یکی از موفق‌ترین چهره‌های موسیقی پاپ در ایران دانست. همکاری او با «ایرج جنتی عظایی» اتفاقاتِ زیادی در موسیقی پاپ رقم زد که غریبه، جنگل، بن‌بست، خونه، فریاد زیر آب، علی کنکوری، تپش، خاتون، سایه، خورجین (بانوی شرقی)، فصل بد خاکستری (روح بزرگوار)، سقف، هیچ‌کسی مثل تو نبود، طلایه‌دار (ای بزرگ موندنی) از جمله‌ی آنان است.

خودش می‌گفت: «شعر را که می‌خوانم به وجد می‌آیم و ملودی را می‌سازم. وقتی ملودی‌ای می‌سازم كه غمگین باشد، وقتی می‌دانم اثرگذار بوده كه حتماً پای پیانو گریه كنم.»

او را می‌توان از بنیانگذاران موسیقی پاپ در اوایل دهه ۵۰ در ایران دانست. پس از انقلاب نیز در همکاری با خوانندگانی چون مانی رهنما، حمید حامی، خشایار اعتمادی، محمد اصفهانی و نیما مسیحا بارِ دیگر نبوغِ خود را در آهنگ‌سازی به نمایش گذاشت. او تا آخرین سال‌های حیاتِ خویش هم خواننده معرفی کرد و هم آثاری خلق که هم‌چنان موردِ توجه طیفِ وسیعی از مخاطب قرار گرفت.

«بامداد بیات» -فرزندش- درباره‌ی فعالیت‌های او در زمینه‌ی موسیقی پاپ به «موسیقی ما» گفته است: «بابا همیشه از هر خواننده‌ای خواننده‌تر بود و بهتر است بگویم از قبل از انقلاب تا بعد از انقلاب بهترین خواننده‌های کشور شاگرد پدر من بودند. همیشه از پدرم این را به یاد دارم که آهنگ را لقمه می‌کردند و در دهان خواننده می‌گذاشتند. به حدی تحریرهای پدرم زیبا بود که همه خواننده‌ها دوست داشتند به همان شیوه اجرا کنند. پدرم آهنگ را برای خواننده اجرا می‌کرد و آن‌ها گوش می‌دادند و یاد می‌گرفتند و دقیقاً مثل همان را اجرا می‌کردند. برای همین در تلفظ واژه‌ها و کلمات و نوع گویش و ترکیب‌ها، دقیقاً سبک بابا را پیاده می‌کردند.»

موسیقی کودکان

«بابک بیات» در زمینه‌ی موسیقی کودک نیز فعالیت‌هایی انجام داد که حاصل همکاری او با شرکت تولید آلبوم ابتکار به مدیریت «ابراهیم زال‌زاده» بود. او در سال‌هایی در زمینه‌ی موسیقی کودک کار کرد که آهنگ‌سازانِ کم‌تری در این زمینه فعالیت داشتند. آلبوم «خروس زری پیرهن پری» روی اثری از احمد شاملو از جمله‌ی تجربه‌های او در این زمینه است. «بیات» در بخشی از موسیقی این اثر از موسیقی روحوضی بهره برد. نقش روباه را در این اثر «منوچهر آذری» ایفا کرده است.

کاست «قاصدک» -زندگی‌نامه صمد بهرنگی- و ترانه‌های کودکانه‌ی «سیمین غدیری» از دیگر فعالیت‌های او در این زمینه است.

آلبوم‌های شعر

ساخت موسیقی برای کلام غیرآهنگین همواره از دغدغه‌های «بیات» بود. همسرِ «بابک بیات» از دوستانِ خانوادگی «احمد شاملو» بود و پس از اثرِ «خروس زری، پیرهن پری» رابطه‌ی بیات و شاملو، عمیق‌تر از گذشته شد که به خلقِ آثاری چون «سکوت سرشار از ناگفته‌هاست» و «چیدن سپیده دم» منتهی شد.

خودش می‌گفت: «من صدای ویلن‌سل را خیلی می‌پسندم و همیشه صدای آقای شاملو را به صدای ویلن‌سل تشبیه می‌کردم و می‌گفتم صدای ایشان به نرمی صدای ویلن‌سل است. خدایش بیامرزد دیگر آن صدا را ما کجا می‌توانیم پیدا کنیم که آنطوری شعر بخواند؟»‌

آهنگ‌سازی فیلم

در کنارِ تمامِ موفقیت‌هایی که او در زمینه‌ی موسیقی باکلام به دست آورد؛ اما ساختِ موسیقی‌های بی‌کلام نیز همواره در کارهای او وجود داشت. «بیات» معتقد بود: «در جامعه‌ی ما شعر بیشتر اثر دارد. در جامعه اروپایی (از قرون گذشته تا امروز) همیشه موسیقی است كه شعر را تحت الشعاع قرار داده است؛ اما اینجا شعر موسیقی را تحت الشعاع قرار داده است. ما حافظ را داریم ولی آن زمان و در دوره حافظ كدام موزیسین خوب بوده؟ امیدواریم آحاد مردم روز به روز با موسیقی بیشتر آشنا شوند.»

بخشِ مهمی از کارنامه‌ی هنری «بیات» به ساختِ موسیقی فیلم مربوط است. او کار حرفه‌ای خود را در این زمینه از سلِ ۱۳۵۲ خورشیدی در سریال خانه‌به‌دوش (مراد برقی) به کارگردانی پرویز کاردان آغاز کرده بود. در فیلمِ «غریبه» نیز با «واروژان» هم‌کاری کرد، آهنگ‌سازی که بیات درباره‌اش گفته است: «به جرأت می‌توانم بگویم که واروژان یک عمر در موسیقی ایران جاری است. او یک عمر زحمت کشید تا در موسیقی ترانه‌ای مملکت ما، لحظه‌های زیبا خلق کند. بسیاری از تنظیم‌کنندگان موسیقی ایران که بعد از واروژان شروع به‌کار کردند، راه واروژان را ادامه دادند. او آن قدر بی عقده بود که پیشرفت هر هنرمندی، او را خشنود می‌کرد. یادم می‌آید وقتی موسیقی فیلم «برهنه تا ظهر با سرعت» را به تنهایی می‌ساختم، او مرتب نگران من بود که مبادا نتوانم کار خوبی ارائه دهم. ولی وقتی موسیقی فیلم را شنید، از جا بلند شد، مرا بوسید و گفت که معلوم است خیلی زحمت کشیده‌ای! و این بوسه و این جمله برای من جاودانه شد…»

بعد از فیلم غریبه موسیقی فیلم‌های: خورشید در مرداب، شب آفتابی (با ترانه عروسک قصه من)، برهنه تا ظهر با سرعت، فریاد زیر آب، سریال چنگک و … را ساخت.

او در این باره می‌گفت: «وقتی فیلمی را می‌بینم درست مثل این است كه می‌خواهم روی ترانه‌ای ملودی بسازم، درست مثل طرح یک تابلو كه توسط نقاش آن جان می‌گیرد و به صورت یك اثر در بیننده انگیزه‌های خاصی به وجود می‌آورد، اول تم آن را می سازم و بعد سعی می‌كنم آن را در بافت فیلم بسط و گسترش دهم. بعد لحظات اكشن ممكن است داشته باشد یا ممكن است لحظات عاطفی داشته باشد. حتی اگر یک كارگردان اشراف موسیقایی نداشته باشد باز برای من خیلی مهم است، چون آن آدم آن فیلم را ساخته و كارگردانی كرده و نكته‌های خاصی را می‌تواند به من گوش‌زد كند. من حتماً حرف‌هایش را گوش می‌كنم و حس‌اش را به گوش جان می‌خرم؛ اما اگر حس‌اش غلط باشد، من برای‌ش توضیح می‌دهیم و سعی می‌کنیم هم‌دیگر را قانع کنیم. اصلاً فكر نمی‌كنم كه من صد تا موسیقی فیلم ساخته‌ام و كار حرفه‌ای من این است.»

بعد از انقلاب

«بابک بیات» موسیقی فیلم را در بعد از انقلاب با فیلم «مرگ یزدگرد» ساخته بهرام بیضایی شروع کرد و بعد از آن موسیقی آثاری چون نقطه ضعف، ریشه در خون، شاید وقتی دیگر، مسافران، سریال سلطان و شبان، کشتی آنجلیکا، عروس، پرده آخر، طلسم، مرسدس، جهان پهلوان تختی، دست‌های آلوده، اتوبوس، قرمز، دو زن، شیدا و … را نوشت.  آخرین سریالی که او برای آن موسیقی ساخته است، سریال ولایت عشق است.

هم‌کاری با بهرامِ بیضایی

او همواره به هم‌کاری با «بهرام بیضایی» افتخار می‌کرد و می‌گفت: «حدود ۱۰۰ فیلم کار کردم که فقط ۲۰تای آن برایم حالت افتخارآمیز داشت و مابقی غم نان بود. اولین کاری که برای آقای بیضایی ساختم «مرگ یزگرد» بود و بعد در فیلم‌های دیگر مثل «شاید وقتی دیگر»… . همکاری با بهرام بیضایی همیشه برای من افتخارآمیز بود. ایشان طوری است كه كاركردن كنار ایشان بسیار مشكل است؛ اما تأثیرگذار بودن هم در كار ایشان مشخص است. در «شاید وقتی دیگر» آقای بیضایی دست مرا از هر نظر باز گذاشته بود و من توانستم با آن موسیقی یک گام خیلی بلند بردارم. در كار آقای بیضایی خیلی رها كار می‌كردم. ایشان هر تمی را كه من به نظرم می‌رسید و می‌نواختم، می‌گفتند خوب است؛ اما نمی‌دانم روی فیلم چطور می شود. زمان ساخت موسیقی «مسافران» بهرام بیضایی، یک روز با رنوی کوچکی که داشتم از خانه بیضایی بیرون آمدم و باران و توفان شدیدی گرفته بود و من همینطور پیش می‌رفتم و وقتی به خانه رسیدم تم اصلی «مسافران» را ساختم.»

کیمیایی

یکی از موفق‌ترین فعالیت‌های «بیات» در همکاری با «مسعود کیمیایی» و در فیلم «مرسدس» شکل گرفت، اتفاقی که درباره‌اش گفته است: «از زمانی که خیلی جوان بودم دوست داشتم با کیمیایی کار کنم تا اینکه فیلم «مرسدس» و بعد «فریاد» را با ایشان کار کردم. «کیمیایی» وقتی به آدم نگاه می‌كند با آن آرامش چشمانش، آدم می‌فهمد که با آهنگسازش رفیق است. اگر آهنگساز دل بدهد، تمام لحظات را با اوست. من مثلاً وقتی موسیقی عروسی خوبان را كار كردم گفتم كه باید كارگردان كنار من بنشیند تا من تم آن را بزنم. خیلی به سختی توانستم این هماهنگی را انجام بدهم. اما برای كیمیایی این طور نیست و لحظات كنار هم بودن را با كیمیایی زیاد داریم.»

اجرایی با ارکستر سمفونیک تهران

موسیقی فیلم «سرزمین خورشید» به کارگردانی «احمدرضا درویش» در قالبی ارکسترال و از سوی ارکستر سمفونیک تهران به رهبری فریدون ناصری اجرای صحنه‌ای شد و به این ترتیب توانایی‌های «بابک بیات» در زمینه‌ی موسیقی کلاسیک نیز به همگان نشان داده شد.

افتخارات

در ١٣٦٤ (چهارمین جشنواره فیلم فجر) از او برای ساخت موسیقی فیلم اتوبوس تقدیر شد. همچنین او در ۱۳۶۹ برنده سیمرغ بلورین بهترین موسیقی در نهمین جشنواره فیلم فجر برای ساخت موسیقی فیلم عروس و در ۱۳۷۵ خورشیدی نیز برنده سیمرغ بلورین بهترین موسیقی در پانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای ساخت موسیقی فیلم سرزمین خورشید و مردی شبیه باران شد.
در واقع به طور کلی بیات ۱۲ بار به خاطر موسیقی متن فیلم‌هایش کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین شده و سه بار برای «عروس»، «سرزمین خورشید» و «مردی شبیه باران» این جایزه را گرفت.

پروازی ابدی

با همه‌ پرکاری‌ای که بابک بیات داشت اما تا روزهای پایانی عمر از خدمات بیمه‌ درمانی بی‌‌بهره بود و نتوانست هزینه‌های درمانِ پیوند کبد را انجام دهد. او خود در این‌ باره گفته بود: «از این‌که یک آهنگساز با این‌ همه زحمت چنین زندگی می‌کند و درآمد کمی در حد یک کارمند داشته باشد خنده‌تان می‌گیرد.»

هم‌چنین در سال ۱۳۸۰ نامش در میانِ لیست ۵۰ نفری دفتر موسیقی که انتشارِ آثارشان نیازی به دریافت مجوز نداشتند؛ نیامد. پس از مرگ او مقام اول شهرداری نزد خانواده‌اش آمد و گفت که خانه‌ی او برای تبدیل شدن به موزه خریداری می‌شود که این اتفاق رخ نداد و خانه‌اش تخریب و به جای‌ش ساختمانی بلند ساخته شد.

او پنجم آذر ۱۳۸۵ خورشیدی به علت نارسایی کبدی دیده از جهان فروبست و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *