نقش و جایگاه محمدرضا شجریان و فردوسی در موسیقی و ادبیات ایران
موسیقی ردیف دستگاهی و استاد شجریان
ما پس از ثبت موسیقی ردیف دستگاهی در دوره قاجار و بزرگانی که خود محمدرضا شجریان از شاگردان آنها بود به نوعی موسیقی ردیف دستگاهی را سازمان و شکل دادند نه نجات؛ زیرا موسیقی قرنها و هزارهها در جریان و روان بوده است و با همه تلاطمات؛ مانند رودی راه خود را چه در میان مردم و چه در دربارها یافته و پیموده است. تغییر و تحول و حذف و اضافه شدن، همیشه ممکن است بوده باشد؛ مثلاً تغییراتی که به هنگام استفاده از غزل پیش آمد و…
محمدرضا شجریان نیز در چنین فضایی، خود در نزد پدر و دیگر اساتیدی در تهران شاگردی کرده و از شاگردان خوب آنان بوده است؛ مانند آشنایی با معلم سنتور، جلال ایجادی در سال ۱۳۳۸ در مشهد؛ آشنایی با احمد عبادی و همچنین شرکت در کلاس آواز اسماعیل مهرتاش از سال ۱۳۴۶ در تهران؛ آشنایی با فرامرز پایور در سال ۱۳۵۰ و دنبال کردن یادگیری سنتور و ردیفهای آوازی نزد وی. آشنایی با نورعلی خان برومند در سال ۱۳۵۱ در برنامه گلها و آموختن شیوهٔ آوازی حسین طاهرزاده نزد او و همچنین از سال ۱۳۵۲ فراگرفتن ردیف آوازی نزد عبدالله دوامی و شیوههای تصنیف خوانیاش.
طبعاً با آموزشها و صدای دلنشیناش بود که در همین سال ها، به همراه گروهی از هنرمندان همچون محمدرضا لطفی، ناصر فرهنگفر، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون و داوود گنجهای، به عضویت مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی به سرپرستی داریوش صفوت درآمد و آثار ماندگاری را در کنار همین استادان به ویژه محمد رضا لطفی با صدای وی خلق شد و صدای استاد شجریان طبعا جایگاه ویژه ای در میان خوانندگان دیگر داشته است که سازندگان و نوازندگان را به خود جلب می کرده است؛ هر چند که خوانش شعری ایشان و یا تصانیف خوانده شده، همیشه بی نقص نبوده است. به گفته های مهدی فیروزیان باید توجه دقیقی به آن کرد. در عین حال، می بایست خواننده های طراز اول قبل از شجریان را هم از نظر دور نداشت و به آنها دقت ویژه کرد!
فردوسی
ابوالقاسم فردوسی طوسی (۳۲۹ ه. ق – ۴۱۶ ه. ق)، شاعر حماسهسرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملی ایران، است. فردوسی را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند که از شهرت جهانی برخوردار است. فردوسی را حکیم سخن و حکیم طوس گویند؛ نه آن چیزی که طرفداران استاد شجریان به او «خسرو» (پادشاه) موسیقیِ ایران میگفتهاند.
پژوهشگران سرودن شاهنامه را برپایهٔ شاهنامهٔ ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی میدانند. تنها سرودهای که روشن شده از اوست، خود شاهنامه است. شاهنامه پرآوازهترین سرودهٔ فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی است. فردوسی شاهنامه را در ۳۸۴ ه.ق، سه سال پیش از برتختنشستن محمود، بهپایان برد و در ۲۵ اسفند ۴۰۰ ه.ق برابر با ۸ مارس ۱۰۱۰ م، در هفتاد و یک سالگی، تحریر دوم را به انجام رساند. سرودههای دیگری نیز به فردوسی منتسب شدهاند که بیشترشان بیپایه هستند.
نامورترین آنها به صورت مثنوی به نام یوسف و زلیخا است. سرودهٔ دیگری که از فردوسی دانسته شده، هجونامهای در نکوهش سلطان محمود غزنوی است. برابر کتابشناسی فردوسی و شاهنامه، گردآوری ایرج افشار، با بهشمارآوردن سرودههای منسوب به فردوسی مانند یوسف و زلیخا تا سال ۱۳۸۵، تعداد ۵۹۴۲ اثر گوناگون در این سالها نوشته شدهاست.