مصاحبه با نصیر حیدریان
ارکستر سمفونیکِ تهران، ابتدای سال جاری سمفونی شمارهی سوم مندلسون را در حالی به اجرا درآورد که نظرِ بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد و بسیاری آن را یکی از بهترین اجراهای ارکستر در سالهای اخیر دانستند. رهبرِ آن اجرا «نصیر حیدریان» بود؛ رهبری که موسیقی را از کودکی آموخته و خود سالها قبلتر به عنوانِ نوازنده و رهبر در ارکسترهای مختلف فعالیت میکرده است. او سالهاست که در «اتریش» و همچنین بسیاری از کشورهای دنیا مشغولِ رهبری و تدریس در دانشگاه است. با او دربارهی ارکستر سمفونیک، ارکسترهای خصوصی و وضعیتِ موسیقی امروز ایران سخن گفتهایم:
اشکها و لبخندها
بهمن ماهِ سال گذشته برای اجرا همراه با ارکستر «رتوریک» به ایران آمده بودم که تجربهای خوب و در عینِ حال عجیب بود. ما برای آن اجرا، روزی دوازده ساعت تمرین میکردیم و یادم میآید فشار کار به اندازهای زیاد بود که من قبل از آغاز تمرینات، ابتدا زیرِنظر پزشک «سرم تراپی» میکردم و بعد از آن سری تمریتات میرفتم. در ارکسترهای دولتی معمولا این امکان وجود ندارد؛ درست است که تمرینات بسیار فشرده بود، اما در نهایت اعضای ارکستر شب اجرا از آنچه مینواختند، لذت میبردند. در همان زمان پیشنهادِ رهبری ارکسترِ پروژهی «اشکها و لبخندها» به من داده شد؛ من به آنها توضیح دادم تنها به شرطی این کار را خواهم پذیرفت که کلِ اثر به همراه ارکستر از کیفیتِ خوبی برخوردار باشد. تضمینهای لازم داده شد و کار را آغاز کردم.
سطحِ کیفیت ارکسترها در ایران
در موسیقی تنها یک راز وجود دارد و آن «تمرین» و «تمرین» و «تمرین» است. اینکه گفته میشود، موسیقی استعداد میخواهد صرفا یک افسانه است. ما در دانشگاههای خارج از کشور، فسلفهای داریم که میگوید اگر یک روز تمرین نکنی خودت متوجه میشوی، اگر دو روز تمرین نکنی دوستانت میفهمند و اگر سه روز تمرین نکنی مخاطبانتان خواهند فهمید. تنها با تمرین و نظمِ فراوان است که میتوان این کیفیت را به دست بیاورید. اگر میبینید ارکسترهای اروپایی به چنین کیفیتی رسیدهاند، به این خاطر است که آنها قریبِ ۳۰۰ سال است که در این زمینه فعالیت میکنند و دانشگاه و هنرستان دارند؛ اما این بدان معنا نیست که ما نمیتوانیم به آن سطح برسیم و این برایمان تنها یک رویاست، زمانی که ما موسیقی داشتیم، اروپاییان هنوز در جنگل زندگی میکردند واین مساله را میتوان در مینیاتورهای ایرانی نیز مشاهده کرد. اشتباه است که میگویند ایران کشورِ شعر است، ایران کشورِ «موسیقی و شعر» است، اما مشکلاتی وجود دارد، برای مثال اطلاعاتی که به مدیران منتقل میشود، اطلاعات درستی نیست و همین مشکلات متعددی را ایجاد میکند. ما میتوانیم در زمینهی کیفیت با اروپایییان برابری کنیم، به شرطِ آنکه «آموزش» در هنرستانها و دانشگاهها جدی گرفته شود؛ اگر آموزش در مراکز آموزشی درست نباشد، ما هم نمیتوانیم نوازندهی خوبی برای ارکستر داشته باشیم.
ارکسترهای دولتی و بودجهای که نیست
در «گراتس» دانشجویان ۶ ارکستر و دو اپرا دارند و بعد از ۶ سال که درسشان تمام میشود، طرز نواختن در ارکستر را به خوبی فرا گرفتهاند؛ اما چون در ایران این امکان وجود ندارد، دانشجویان بعد از فارغالتحصیلی تازه در ارکستر یاد میگیرند که باید چگونه بنوازند؟ مشکل اینجاست و باید آن را از قبل حل کرد. ضمن اینکه رییس اپرای گراتس موزیسین نیست و اصلا بهتر است که نباشد. کسی که مدیریت یک ارکستر را انجام میدهد، باید مدیر خوبی باشد و به این فکر کند که از کجا باید پول و بودجه را فراهم کند؟ در عین حال از مشاورانی بهره بگیرد که او را راهنمایی کنند که از چه رهبری دعوت شود و چه قطعاتی اجرا.
زمانی خانم «آذین موحد» به گراتس آمده بودند تا برنامههایی میان دانشگاه تهران و گراتس برگزار شود، اولین سوالی که از خانم موحد شد، این بود که: «بودجهی شما چقدر است؟» خانم موحد نگاهی کرد و مبلغی را گفت و سپس این سوال را از رییس دانشگاه گراتس پرسید و او جواب داد: «۵۲ میلیون در سال» طبیعی است که آنها چون این بودجه را دارند، میتوانند از بهترین استادان سازهای مختلف و بهترین مدیران دعوت به همکاری کنند؛ البته مسالهی مالی همه چیز را حل نمیکند اما دولت باید تا جایی که میتواند در این زمینه فعالیت کند. اینکه بخش خصوصی تمام امور را در دست بگیرد به فاجعه خواهد انجامید، همانطور که این مساله را میتوان هماکنون مشاهده کرد.
آموزش خصوصی در ایران
در حال حاضر در ایران ۳۵۰۰ آموزشگاه موسیقی داریم که نشانهی خوبی است. در هیچ کشوری تا این اندازه آموزشگاه دولتی نیست؛ اما مساله اینجاست که همهشان خصوصی است و ما نمیدانیم مسالهی آموزش در آنها به چه شکل است؛ تا زمانی که بحث آموزش درست نشود، ارکستر سمفونیک درست نخواهد شد.
اهمیتِ موسیقی در تکاملِ انسان
مهمترین مسالهای که باید به آن توجه داشت، این است که فرهنگ به تکامل انسان کمک میکند. این نگرش باید در ایران مشخص شود که موسیقی جزو رشتههایی است که میتواند انسان را به کمال برساند. این مسالهای است که در غرب پذیرفته شده است و به همین خاطر است که بودجهی دانشگاه گراتز به ۵۲ میلیون در سال میرسد و دانشگاهِ وین چیزی حدود ۱۵۰ میلیون. آنها این پول را هزینه میکنند؛ چون میدانند موسیقی میتوانند انسان را به آگاهی برساند. من یکی از کنسرتهایی که در ونزوئلا رهبری کردم و جزو بهترین ارکسترهای جهان است، از کودکانِ خیابانی بهره میبردند تا آنان به کار خلاف نروند. من اصرار دارم که دولتمردان ما روزی به این مساله برسند که موسیقی به فرهنگِ ما کمک میکند. انسانها تا زمانی که قبول نکنند ضعف دارند پیشرفتی نخواهند کرد، و بالاخره اینکه همیشه گفتهام: «دولتمردانِ ما باید با موسیقی آشتی کنند تا دیر نشده است.»
نوازندگان و ارکستر سمفونیک تهران
اگر کودکی در مدرسه به کودکِ دیگری بیاحترامی کند من مساله را در خانوادهی آن کودک میبینم. اگر در ارکستر نیز بینظمی وجود دارد، مشکلِ نوازندهها نیست، رهبر است که میتواند ارکستر را نظم دهد، نقش رهبر بهخصوص در ارکسترهای ما بیشتر است؛ به خاطر آن امکاناتی که در هنرستانها و دانشگاهها نبوده برای ارکستر سمفونیک تهران باید رهبرانی انتخاب شود که هنرجویان را خوب تربیت کنند و صدادهی، کوک و گوش نوازندهها را در مسیر درست هدایت کند. من همیشه به نوازندگان گفتهام اجازه ندارید برای من یا فلان شخص ساز بزنید، باید برای ارکستر سمفونیک و فرهنگ ساز بزنید، تنها در این صورت موفق هستید. من هر زمان که با آنان کار میکنم، سعی کردهام از ۳۵ سال تجربهام استفاده کنم و به آنها یاد دهم که ارکستر مثلِ ارتش است با همان دیسیپلین. ارکستر باید مثل یک ارتش باشد تا آرتیکولاسیون هماهنگ شود.
در حال حاضر نظم از بین رفته است و ترتیب دادنِ آن کار دشواری نیست؛ اما نمیتوان با سه روز تمرین پیشرفت کرد. ارکستر باید هر روز تمرین داشته باشد، همانطور که «وین فیلارمونیک» هر روز تمرین و هر شب (جز در روز کارگر) برنامه دارند.
ارکستر سمفونیک مخاطب ندارد؟
ما مدام میشنویم که موسیقی کلاسیک در ایران مخاطب ندارند، اما مخاطبان اشکها و لبخندها از کجا آمدهاند؟ اینها همین مردمِ ایران هستند. مردم ما موسیقی را بسیار دوست دارند و هر کار کردیم که آن را دوست نداشته باشند، موفق نشدیم (خنده). فقط اشکال ما، تبلیغاتی در موسقی است. برای یک کنسرتهای پاپ، تمام بیلبوردهای شهر به آن اختصاص پیدا میکند معلوم است که از این برنامهها دیدن میشود، اما وقتی قرار بود که ارکستر سمفونیک تهران سمفونی سه مندلسون را بزند هیچ خبری اعلام نشد. من اعتقاد دارم اگر به این مساله فکر و بودجهای تامین شود مخاطبان ما بیش از این خواهد بود. ما حالا یک ارکستر سمفونیک تهران را داریم و یک تالار رودکی با ۸۰۰ نفر جمعیت و این برای شهری که بیش از ۱۵ میلیون نفر جمعیت دارد، یک اتفاق ناخوشایند است. ما در ادبیات خودمان را با شاعرانی چون حافظ و سعدی و فروغ نشان دادهایم و حالا وقتِ آن است که این اتفاق در موسیقی بیفتد.
رهبری ارکستر سمفونیک تهران
اگر بودجه کافی باشد و خواستههای من انجام شود، حتما به عنوانِ رهبر ارکستر سمفونیک تهران فعالیت خواهم کرد. به شرطِ اینکه مسوؤلانی که در این ارکستر حضور دارند، دغدغهی کیفیت داشته باشند؛ البته ادعتا نمیکنم بعد از ۷-۶ سال جهانی میشویم، اما خوب خواهیم شد.
حاشیههای موسیقی در ایران
در خارج از ایران، احتیاجی نیست این رهبر آن دیگری را زمین بزند؛ در ایران هم اگر تمام هنرمندان ما تامین مالی داشتند امکانِ رقابتهای هنری وجود داشت.
ثمین و اولین باغچهبان
«باغچهبانان» از خارها با محبتشان گل ساختهاند؛ اینها یکی از باشرفترین هنرمندان این کشور بودند و حیف شد که ما این هنرمندان را نگاه نداشتیم. آنها نشان دادند که میتوانند کارهای فراوانی کرد. آنها به خاطرِ مسایل مالی این کارها را انجام نمیدادند، عاشقانه و تنها برای موسیقی کار میکردند. آنها از بسیاری از کودکانِ شبانهروزی شمارهی پنج (بچههایی که پدر و مادر نداشتند) موزیسینهایی ساختند که حالا بسیاریشان نوازندگانِ درجهی اول ارکسترهای دنیا هستند.