اخوان ثالث: از قاصدک تا زمستان اس
«مهدی اخوان ثالث» شاعرِ پرآوازهای است که «هوشنگ گلشیری» او را رندی میدانست از تبار خیام با زبانی بیش و کم میانه شعر نیما و شعر کلاسیک فارسی. او آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقایی بود.
«اخوان» از کودکی به موسیقی گرایش داشت. خودش تعریف کرده است: «مشکلی که من داشتم در ابتدای کار (پیش از کار شعر)، پدرم بود که به قول معروف قدما نمیخواست روی خوش به بچهاش نشان بدهد، یعنی اغلب اخمهایش در هم کشیده بود و من مانده بودم چه کنم؟ پیش از شعر، من با موسیقی سرو کار پیدا کرده بودم، پیش استاد سلیمان روحافزا همچنین پسرش میرفتم و تار میزدم. من نمیگذاشتم پدر بفهمد که من با ساز سروکار دارم، چون تعصبش را میدانستم. او برادرش را وادار کرد که تار را دور بیندازد و کار نکند.»
پدرش معتقد بود که «صدای تار همان صدای شیطان است» و او را از نزدیک شدن به موسیقی بازمیداشت: «پدرم گفت: باباجان این کار را دیگه نکن. گفتم چه کاری؟ گفت همونی که گفتم. خوب البته فهمیدم چی میگه. بعد گفتم چرا آخه باباجان، مثلاً به چه دلیل؟ گفت که دلیلش رو میخوای؟ گفتم: بله. گفت: این نکبت داره، صدای شیطانه و از این حرف هایی که میشد نصیحت کرد …»
همانطور که شاعرِ بزرگ خود گفته،«سلیمان روح افزا» یکی از نوازندگان تار، از استادانِ دوران کودکی مهدی اخوان ثالث در زمینه موسیقی بود که ناتمام ماند؛ اما از آنجا که پدرش خود به شعر علاقه داشت، انگیزهی لازم را در او به وجود آورد و در این مسیر معلمش «پرویز کاویان جهرمی» نیز از او حمایت کرد. خودش میگوید: «در خراسان وقتی که تازه به شاعری رو کرده بودم (سالهای ۲۳- ۲۴) به یک انجمن ادبی دعوت شدم که استاد کهنسالی به نام «نصرت منشی باشی» در صدر آن بود. هر وقت شعر مرا میشنید، میپرسید تخلصتان چیست؟ او واجب میدانست که هر شاعری تخلصی داشته باشد و من نام دیگری نداشتم، سرانجام خودش نام امید را به عنوان تخلص بر من نهاد …»
او با تمام علاقهاش به موسیقی نگاهِ انتقادآمیزی به آن دارد: «شگفتیآور است. موسیقی سنتی ایران که قرنها همراز و همنفس شعر فارسی بوده، به هر سویی که رفته به دنبالش دویده و از آن نیرو گرفته و به آن نیرو داده است، در جریان نوشدن و پوست انداختن شعر از آن عقب مانده و همچنان بر سر دو راهی نوآوری ایستاده و درجا زده است.»
او موسیقی سنتی را «عمیق، عالی، انسانی و معصوم» میدانست و در عین حال بر این اعتقاد بود که این موسیقی از «تالهها و غمها» و گاه ( و کمتر) از سرور و طرب میگوید: « اما در موسیقی ما دیوارهای حصاری وجود دارد که فاصله میانشان خیلی کم است و نغمهها نمی توانند مثل موجها خودشان را در آن حدود به این سو و آن سو پرتاب کنند و بیتابی و حرکتشان را نشان دهند. چقدر کم میشود دریا را در آن حس کرد. جهش نغمهها و نتها چقدر کم شباهت به توفان پر قدرت و خشمگین دریا دارد و چه بسیار جویبار- جویباری که گاهی از جاهای کم اهمیت و حتی نالایق هم میگذزد. احیانا..»
او در جای دیگر گفته است: «انگار ناله و نفرین آدمی اسیر و رنج کشیده و توهین شده است، تا سرود پیروزی فاتحی پر غرور و دلیر و در عین حال سرفراز در برابر تاریخ انسانیت. این موسیقی با ویژگیهایی که دارد بیشتر به درد همان بزمهای خسرو پرویزها می خورد که همان طور که تکیه داده و به آرامی بادش می زنند و گاهی دانهای انگور به دهانش میگذارد»
او راه حلی نیز برای این بحران دارد:«موسیقی ما کاشکی برای حال و آیندهاش از موسیقی غرب، بعضی پندها و پیوندها بگیرد و به بعضی از چشماندازهای نجیب آن نگاهی بکند.»
با تمام انتقاداتی که او به موسیقی داشت، اما با موسیقی نواحی ایران بسیار همنشین بود و شعری دربارهی حسین سمندری و شریفزاده سروده که در ابتدای آن آورده است: «برای استاد بزرگ حسین سمندری خوافی و حضرت آقای شریفزاده همراه سازش، که هنوز هیچکدامشان را ندیدهام، اما ساز و آوازشان را شنیدم» و بعد برایش سرود: «قربان زخمههای تو خون پاش و نغمه ریز/ سبز پری ست اینکه زنی یا شتر خجو؟ تو با دو سیم محشر کبری به پا کنی/ شش تار خویش من شکنم . یا نه ؟ هان بگو»
با همهی اینها آثار بسیاری از او در موسیقی ایران به ترانه درآمده است. در دهه شصت و همزمان با شکلگیری موج تولید آلبومهای شعرخوانی با صدای شاعران مطرح معاصر، آلبوم «قاصدک» با شعر و صدای مهدی اخوان ثالث منتشر شد، آلبومی که در آن زمان (و همچنان نیز هم) با استقبالِ بسیار زیادی روبهرو شد. «مجید درخشانی» آهنگسازی این اثر را برعهده داشت، موسیقیدانی که اگرچه آن سالها بسیار جوان بود؛ اما تجربه همکاری با گروه «شیدا» به سرپرستی محمدرضا لطفی و «کانون چاووش» را داشت. او پیش از رفتن به آلمان، آهنگهای ساخته شده برای شعرهای اخوان ثالث را تحویل ناشر داده بود و خودش در دیگر مراحل کار حضور نداشت و این مساله باعث شده بود که حتی یک قطعه از کارهایی که برای کودکان ساخته و ضبط کرده بود، در این مجموعه مورد استفاده قرار بگیرد.
این آهنگساز آلبومِ دیگری نیز با شعرخوانی او دارد با نامِ «چاووشی» (برگرفته از نامِ یکی از شعرهای اخوان ثالث) که هنوز منتشر نشده است و خالقش میگوید این اثر با همکاری و همراهی زرتشت پسر زنده یاد مهدی اخوان ثالث تولید شده است.
«محمدرضا شجریان» در آلبومهای «قاصدک»، «زمستان است» و «فریاد» از شعرهای او بهره گرفت. پس از فوت زود هنگام پرویز مشکاتیان با صدای همایون شجریان این تصنیف بارها و بارها در میان عموم مردم شنیده شد: «انتظار خبری نیست مرا/ نه ز یاری نه ز دیار و دیاری، باری/ برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس/ برو آنجا که تو را منتظرند…»
«زمستان است» دیگر اثرِ استاد آوازخوان بر اساسِ شاعرِ همدیارش است که «حسین علیزاده» آن را آهنگسازی کرده؛ شجریان در مصاحبهای میگوید: «من زمستان است را به آواز خواندم و واقعا وقتی شروع کردم به خواندن مرا با خودش میبرد و این رسم خوبی است که اگر ما می خواهیم شعرنو بخوانیم حالت دکلمه را بیشتر رعایت کنیم و از چهچهه بپرهیزیم چرا که با غزل متفاوت است.»